تعریف اعتماد به نفس
اعتماد به نفس
از دیدگاه مشاوره روانشناسی ، اعتماد به نفس یا اطمینان به خود: اعتقاد به توانایی انجام یک تکلیف و باور به حل مسئله و مشکل پیش رو است. بنابراین اعتماد به نفس به دو صورت مثبت یا منفی نشان داده میشود. در حالت مثبت فرد به امکان حل مشکل و انجام تکلیف باور دارد، اما در اعتماد به نفس منفی فرد اعتقاد دارد که انجام تکیف و حل مشکل پیش رو خارج از توانایی او است. اگر توجه کرده باشید هر دو حالت اعتماد به خود جنبه ذهنی دارد اما تأثیر آن بر عملکرد قابل خواهد بود در حقیقت فرد با اعتماد به نفس مثبت برای انجام تکلیف و حل مشکل به فعالیت دست زده و فردی فعال خواهد بود اما کسی که اعتماد به نفس منفی داشته باشد منفعل باقی مانده و دست از شروع یا پرداختن به مشکل دست برمی دارد.
عزت نفس
در مشاوره روان درمانی حرمت خود یا عزت نفس نگاهی ارزیابانه به خود تعریف می کند. به بیان دیگر حرمت خود به معنی قضاوتی است که هر کسی نسبت به خود دارد و میزان ارزشمندی است که هر کسی برای خود قائل است. بنابراین عزت نفی یا حرمت خود حالت مثبت یا منفی ندارد. برخلاف اعتماد به نفس هیچ کس نیست که برای خود هیچ ارزشی قائل نباشد حتی کسی که خودکشی میکند از این موضوع ناراحت است که کسی قادر به درک ارزشمندی او نیست. چون کسی نمی داند من چقدر خوبم بهتر است که به دنیایی بروم که قدر من را بدانند
تفاوت اعتماد به نفس و عزت به نفس
بسیاری بین اعتماد به نفس (اطمینان به خود) و حرمت خود (عزت نفس) تفاوتی قائل نیستند. در حالی که اعتماد به نفس با موفقیت در حل مشکل و عملکرد سنجیده می شود، اما عزت نفس حاصل نگاه ارزیابانه فرد به به خود است. پایه این ارزیابی از یک سو خویشتن پنداشت یا خود پنداره و از سوی دیگر چشم انداز فرد نسبت به آینده خود یا نگاه به وضعیت آرمانی یا کمال مطلوب است که به آن «من آرمانی» گفته میشود. در واقع عزت نفس محصول مقایسههای «خود با خود» یا مقایسههای «خود با محیط اجتماعی» است. خود پنداره یا خویشتن پنداشت یا شناختی که هر کسی در لحظه حاضر از خود شکل داده است با دو زمینه اساسی به پیش برده میشود. مورد نخست، صفات، خوصیات، ویژگیها و در مجموع شخصیت است. خصوصیات فردی و شخصیتی چیزی است که ما از خود می شناسیم. ما می دانیم چقدر صبوریم، سخت کوشیم، وفاداریم، ثابت قدم و استوار، گرم یا سرد و مانند آن هستیم، همه این خصوصیات برداشت ما از خود یا خویشتن پنداشت مبتنی بر صفات ما هستند. مورد دوم، نقشهای اجتماعی است که هر کسی در زندگی برعهده دارد. هر کسی در زندگی نقشهایی را به عنوان فرزند، پدر، مادر، شغل، همسر، شهروند و مانند آن در نظر میگیرد. همه این وضعیتهای متکی به نقش همانهایی هستند که ما هم اکنون آنها را برعهده گرفتهایم. البته انگاره بدنی نیز به عنوان نوعی جنبهای خویشتن پنداشت جسمی همواره بر همه تأثیر میگذارد به ویژه زنها که در نود و نه درصد زندگی از بدن خود ناراضی هستند با انگاره بدنی درگیر خواهند بود
من آرمانی
مورد دوم ارزیابی درباره من آرمانی است. هر کسی در زندگی مجموعهای از آرزوها و آرمانها دارد که همواره برای رسیدن به آن زندگی کرده و برای رسیدن به آن صفت (خصوصیت شخصیتی) یا جایگاه نقشی تلاش و کوششی دائمی خواهد داشت. مقایسه وضعیت موجود و وضعیت آرمانی یا چیزی که دوست داریم باشیم، چالشی دائمی ایجاد کرده و میزان خودارزشمندی یا عزت نفس ما را تعیین می کند. اگر فاصله بین آنچه که هستیم (خویشتن پنداشت یا خود پنداره و انگاره بدنی) و آنچه که باید باشیم یا آرزو داریم باشید زیاد باشد (ناهمخوانی شدید) حرمت خود یا خودارزشمندی پائینی خواهیم داشت. از سوی دیگر اگر از آنچه که هستیم راضی باشیم و هیچ آرزو و آرمانی نداشته باشیم نافعال باقی مانده و از تلاش برای آینده دست خواهیم کشید. حرمت خود ما زمانی سالم (میزان متعادلی از ارزشمند دانستن خود) باقی میماند که ضمن به رسمیت شناختن (پذیرش) صفات و نقشهای حال حاضر خود، آرمانهایی واقع بینانه و قابل دسترس از صفات و نقشها را در نظر بگیریم و کوشش خود را معطوف رسیدن به این ویژگیها و خصوصیات شخصیتی و نیز نقشهای اجتماعی مقبول (از دانش بودن به استاد و پژوهشگر شدن) و نیز سلامت و تناسب جسمانی مناسب بکنیم. هر گونه نتیجهگیری از آنچه که هستیم و آنچه که باید باشیم خود ارشمندی یا عزت نفس ما را تضعیف میکند. توجه کنید که افراد با آرزوهای بزرگ و افراد فاقد آرزو خودارزشمندی و عزت نفس پایینی خواهند داشت. باید متوجه شده باشید فردی سالم و از عزت نفس متعادلی برخوردار است که در گام نخست از آنچه که هست و صفات و خصوصیات خود، نقشهای اجتماعی که دارد و نیز بدنی که هم اکنون صاحب آن آگاه باشد و در گام دوم این صفات، نقشها و وضعیت بدنی را به رسمیت بشناسد، آنها را بپذیرد و دوست داشته باشد؛ اما گام سوم که از اهمیت بسیار بالایی نیز برخوردار است طرح هدفهایی واقعبینانه برای بهبود و رشد صفات و خصوصیات، ارتقای جایگاه نقش اجتماعی و دستیابی به سلامت و تناسب جسمی است. نتیجه این تلاش و کوشش و حتی شکست در دستیابی به هدفی واقع بینانه و خسته نشدن از کوششی مداوم برای رشد، به ایجاد یک وضعیت از خودارزمندی و عزت نفس متعادل خواهد شد.
تعاریف بیشتر از اعتماد به نفس
بگذراید به موضوع اعتماد به نفس برگردیم همانطور که گفته شد اعتماد به نفس حاصل عملکرد ما در موقعیتهای مختلف زندگی است. به بیان دیگر وابستگی شدیدی به سطح دشواری تکلیف دارد. توضیح ساده آن این است که اگر در زندگی تکالیفی برعهده ب گیریم یا وظایف و مسئولیتهایی برعهده ما گذاشته شود که در غالب اوقات قادر به انجام آن باشیم اعتماد به نفس مثبت میشود؛ اما اگر خود را در موقعیتهایی بسیار دشوار قرار دهیم یا دیگران ما را وادار به کارهایی خارج از توان بکنند، اعتماد به نفس یا اطمینان به خود منفی میشود؛ یعنی خود را ناتوان از انجام تکلیف یا حل مشکل میبینیم. وضعیت مطلوب برای رسیدن به اعتماد به نفس مثبت آن است که سطح دشواری تکلیف، از آسان شروع شده و به تدریج دشواری آن افزایش یابد. درواقع، اگر سطح دشواری تکلیف خیلی پایین یا خیلی آسان باشد، به بیتکلیفی و آسانگیری عادت کرده و در مواقع برخود با تکلیف دشوار اعتماد به نفس منفی پیدا میکنیم. در مقابل اگر سطح تکلیف و مشکل بسیار بالا و دشوار باشد طوری که خود را ناتوان از انجام آن ادراک کنیم باز هم کوششی برای انجام آن نکرده و اعتماد به نفس منفی میشود. باوجوداین، حمایت و پشتیابی اطرافیان، تشویق موفقیتها، تکرار موفقیت، بازخوردی که از دیگران میگیریم، پذیرش شکستهای موقتی از سو خودمان و اطرافیان میتواند اعتماد به نفس را مثبت کند. در مقابل شکستهای مکرر، زندگی در شرایط ناگوار، سخت و پر خطر و تهدید، بی تفاوتی اطرافیان به موفقیتها، و انتقاد و سرزنش اشتباهات، خطاها و شکستها می تواند اعتماد به خود را منفی کند. در نتیجه فردی با اعتماد منفی به خود جرأت و شهامت ورود به مسیر حل مشکل و پذیرش مسئولیت تکالیف زندگی را رد خواهد کرد. اما فرد با اعتماد به نفس مثبت فردی مسئولیتپذیر، آماده برخورد با چالشهای زندگی و اداره کننده زندگی و متعهد به انجام تکالیف پیش رو خواهد بود.
منبع : هنر زندگی